کیا رکنی را خیلیها با بیتباکس میشناسند، ولی اگر پای صحبتش بنشینی، خیلی زود متوجه میشوی که برای خودش ماجرایی متفاوت ساخته. ماجرا از جایی شروع شد که حتی اسم بیتباکس را هم نمیدانست. فقط صداهایی در ذهنش بود و تلاش برای بیرون کشیدنشان با دهان، بدون هیچ آموزش رسمی، بدون دسترسی به منابعی که امروز در اختیار هنرمندان تازهکار هست. خودش را متعلق به نسل دوم بیتباکس در ایران میداند؛ بعد از کسانی مثل آتور و نیم نیموش و بابک. نسلی که با کمترین امکانات، مسیر خودشان را پیدا کردند.
اما چیزی که کیا را از همان ابتدا متمایز کرد، «متعجب کردن مخاطب» بود، نه فقط جلب توجه. او فهمیده بود که صداهایی که در میآورد، مخاطب را به واکنشی وامیدارد که میپرسد: “این صدا از کجا دراومد؟”
با گذر زمان، بیتباکس برای او صرفاً یک مهارت نمایشی باقی نماند. مسیرش به سمت “ساوند دیزاین” یا طراحی صدا باز شد؛ جایی که توانست علاقهاش به الکترونیک و تجربیات کودکیاش در کنار پدرش را وارد بازی کند. خودش میگوید: «خیلی از بیتباکسرها نمیدونن تونالیته چیه یا گروو چیه، من سعی کردم بدونم، چون دلم میخواست واقعاً موزیک بسازم، نه فقط صدا.»
با اینکه از تلویزیون و برنامههای پربیننده مثل «عصر جدید» و «خندوانه» سر درآورد، این مسیر همیشه بیدغدغه نبود. به نقدهایی که به او وارد شده—از «همهجا بودن» گرفته تا «تجاری شدن»—با صراحت نگاه میکند. خودش هم قبول دارد که در اوایل، هم نیاز مالی نقش داشت، هم عطش دیده شدن. اما معتقد است آن حضورها باعث شد بیتباکس از یک چیز عجیب و غریب، تبدیل به یک واژه شناختهشده در زبان مردم شود. حالا دیگر مردم میگویند “بیتباکسر”، نه “اون کسی که با دهنش صدا درمیاره”.
او حالا تلاش میکند فاصلهاش را از محتوای زرد حفظ کند، اما همچنان معتقد است که هنرمند مستقل، برای بقا، باید وارد بازی تبلیغات هم بشود؛ البته با اصول خودش. میگوید «من تبلیغ میکنم چون میخوام زنده بمونم، نه چون هر چیزی رو قبول دارم. من اینفلوئنسر نیستم.»
او درباره روند خلق صداهای جدید حرف میزند. منبع الهامش سبکهای موسیقی الکترونیک است، مثل داباستپ یا درامانبیس. برایش جذابتر از خلق یک صدای عجیبوغریب، بازی با ریتم و گروو است. و در نهایت، معتقد است بیتباکس در ایران هنوز هم گاهی جدی گرفته نمیشود، چون مردم آن را شعبده میبینند، نه موسیقی.
به پلتفرمها هم نگاه جالبی دارد. توییچ برایش مثل خیابان است؛ جایی که اجرا میکنی، عدهای میگذرند، بعضیها پولی در کلاه میاندازند، و بعضیها نه. این مدل برایش نوعی غربال طبیعی است؛ کسانی که میمانند، واقعاً اهمیت میدهند.
در نهایت، کیا رکنی از ساختن “جای امن” برای خودش و خانوادهاش میگوید؛ یک ثبات نسبی که بتواند روی چیزی که واقعاً دوست دارد تمرکز کند: تولید. ساختن. چیزی فراتر از لحظه، فراتر از الگوریتم.