امیر دارابی از آن دست هنرمندانی است که مسیر حرفهایاش را نه با تبعیت از الگوهای مرسوم، بلکه با آزمون و خطا، بازتعریف مداوم خود و گوشسپردن به ندای درون پیش برده است. موسیقیدانی که در جوانی خاک آمریکا را برای تحصیل در یکی از معتبرترین دانشگاههای موسیقی جهان ترک کرد، اما در نهایت با انتخابی آگاهانه به ایران بازگشت تا کیفیتی متفاوت از زندگی و هنر را تجربه کند.
تولد دوباره در دل بحران
شیوع ویروس کرونا نقطه عطفی در مسیر دارابی بود. او که پیشتر بهطور جدی با موسیقی آکوستیک و پیانو شناخته میشد، در این دوران بحرانی به سمت ژانرهای الکترونیک کشیده شد. پیشنهادی از سوی یکی از اساتیدش در برکلی، جرقهای شد برای ورود به جهان تازهای از صداها و امکانات. محصول این دوران، آلبومهایی بود که نگاه تازهای به ترکیب ژانرها داشتند و دغدغهای برای مرزبندیهای رایج نداشتند.
بازگشت به وطن: انتخابی برخلاف جریان غالب
بازگشت از آمریکا برای بسیاری به معنای عقبگرد است، اما دارابی چنین نمیبیند. او معتقد است مفهومی مانند “کیفیت زندگی” باید به صورت فردی تعریف شود، نه بر اساس کلیشههای مهاجرت. تجربه او از زندگی در غرب، حتی در میان هنرمندان موفق، نشان داد که آسایش مادی یا شهرت، لزوماً با حس رضایت شخصی برابر نیست. بنابراین، بازگشت به ایران برای او نه یک شکست، بلکه بازگشتی به ریشهها و به نوعی «اعتماد به مسیر شخصی» بود.
از تأیید تا تردید: چالشهای دوگانه
در ایران، چالشها از جنس نادیده گرفته شدن بهخاطر سن کم و ساختارهای بسته موسیقی بودند. در آمریکا اما، رقابت سنگین، نبود حمایت اولیه، و نیاز به ساختن شبکههای تازه، بزرگترین موانع مسیرش شدند. دارابی در هر دو فضا، با نوعی «بازسازی هویت هنری» مواجه بود؛ روندی که هرچند فرساینده، اما به بلوغ شخصیتی و هنری او کمک کرد.
مسیر، نه مقصد
برای دارابی، هنر سفری بیانتهاست. او موفقیت را نه در جوایز یا تعداد شنوندهها، بلکه در حرکت مداوم و یادگیری مداوم میبیند. او از YouTube، Masterclassها و برخورد با موسیقی دیگران برای تحلیل و بهبود کارهای خود استفاده میکند. فلسفهاش ساده است: هنرمند باید درونیترین انگیزهها را بشناسد و آنها را زنده نگه دارد؛ چرا که در هنر، مدیری وجود ندارد تا او را به کار وادارد.
علیه مرزبندی ژانری و قضاوتهای شتابزده
یکی از نکات کلیدی در گفتار دارابی، رد صریح دستهبندیها و قضاوتهای رایج درباره ژانرهای موسیقی است. او بر گسترش پیوستهی افق ذهنی تأکید دارد و معتقد است هنرمند باید همواره آمادهی تجربهکردن، یادگرفتن و حتی تغییر کردن باشد. برایش مهم نیست که یک سبک در نظر برخی حرفهایها «پیشپا افتاده» باشد؛ آنچه مهم است، صداقت و ارتباط درونی با اثریست که خلق میکند.
مسئلهی شنیده شدن در عصر تلگرام
در بخشی از گفتوگوهایش، دارابی از چالشی سخن میگوید که بسیاری از موزیسینهای ایرانی با آن مواجهاند: فرهنگ مصرف موسیقی. استفادهی گسترده از تلگرام برای دانلود غیرقانونی، نهتنها آمار پلتفرمهایی مانند اسپاتیفای را پایین نگه میدارد، بلکه امکان رشد بینالمللی را از هنرمند میگیرد. دارابی معتقد است که شنیدن موسیقی از مسیرهای قانونی، حداقلیترین احترام به هنرمند است و برای تغییر این وضعیت، باید آگاهسازی مخاطبان را جدی گرفت.
هنرمند به مثابه کاوشگر
شاید بتوان جوهرهی مسیر دارابی را در یک جمله خلاصه کرد: هنرمند کسی است که هیچگاه متوقف نمیشود. او کاوشگریست در جهان صداها، درونیات انسان و مسیرهای کمتر رفتهشده. چه در نیویورک، چه در تهران، و چه در سکوت استودیویی کوچک، دغدغهی اصلی دارابی همواره یکیست: ساختن چیزی که با خودش صادق باشد.