ارشد تهماسبی از جمله چهرههای تاثیرگذار در موسیقی ایرانی است که بخش بزرگی از عمر خود را صرف تحقیق، آموزش، تولید و اجرای موسیقی کرده است. با این حال، آنچه امروز او را از دیگران متمایز میکند، انتخاب آگاهانهاش برای تمرکز بر آموزش و پژوهش، به جای اجراهای صحنهای و انتشار آلبوم است. تهماسبی خود را پیش از هر چیز «معلم موسیقی» میداند؛ عنوانی که با رضایت کامل پذیرفته و در آن تبلور شور و اشتیاق او به انتقال دانش و تجربه دیده میشود.
خلاصه پادکستی مقاله
ایجاد شده توسط هوش مصنوعی (ممکن است تلفظ برخی از کلمات و نام افراد اشتباه باشد)
دوری آگاهانه از صحنه اجرا
او از حدود سه دهه پیش، بهتدریج از دنیای اجرا فاصله گرفته است؛ نه به دلیل کمبود توانایی یا فرصت، بلکه به خاطر دلزدگی از فضای حاکم بر اجرای موسیقی در ایران. از نظر تهماسبی، اجرای موفق نیازمند احترام به هنرمند و فراهم بودن شرایطی حرفهای و شایسته است؛ شرایطی که به گفته خودش، در ایران فراهم نیست. سختگیریهای بیرونی درباره پوشش، نحوه نشستن روی صحنه، نوع ارتباط با مخاطب و سایر عوامل جانبی، موجب شدهاند تا او اجرای زنده را کنار بگذارد و خود را از این دغدغهها رها کند.
پژوهش، نوشتن و تولید آثار مکتوب
در مقابل، علاقه تهماسبی به پژوهش و نوشتن باعث شده است تا آثار متعددی در حوزه موسیقی ایرانی منتشر کند. او در کنار انتشار آلبومهایی از آثار بزرگان موسیقی مانند درویشخان و میرزا عبدالله، به گردآوری و انتشار مجموعههایی از پیشدرآمدها و رنگهای قدما نیز پرداخته است. با این حال، آخرین آلبومی که از ساختههای شخصیاش منتشر کرده، به بیش از ۱۵ سال پیش بازمیگردد. بسیاری از قطعات جدیدش تنها به صورت نت منتشر شدهاند یا در قالب «نوشتههای کشویی» باقی ماندهاند. او به صراحت میگوید دیگر علاقهای به تولید آلبوم یا بازگشت به استودیو و صحنه ندارد.
مسیر حرفهای با نگاهی انتقادی به گذشته
با نگاهی به گذشته، تهماسبی از انتخابهایش پشیمان نیست و اگر دوباره متولد شود، همان مسیر را ادامه خواهد داد. اما اذعان میکند که ای کاش در سالهای جوانی با صراحت بیشتری با همکاران و محیط کار برخورد میکرد. او اکنون بیش از گذشته نظرات و نقدهای خود را بیپرده بیان میکند و این را بخشی از مسئولیت اجتماعی یک معلم میداند.
تهماسبی به تحول روابط استاد و شاگرد نیز اشاره دارد؛ جایی که فاصله مراد و مریدی گذشته جای خود را به فضایی داده است که شاگردان به راحتی استاد را نقد میکنند. از نظر او، این تغییر میتواند مثبت باشد، به شرط آنکه با احترام و شناخت همراه باشد.
ممنوعیت صدای زنان و مواجهه هنرمندانه با محدودیتها
تهماسبی از نخستین کسانی بود که پس از انقلاب، نوازندگان زن را در کنسرتهای خود روی صحنه آورد. او با ممنوعیت خوانندگی زنان مخالف است و این محدودیت را همچون آلودگی هوا، امری ناخوشایند اما تحمیلی میداند. او هرگز در پروژههایی که با افکار و باورهایش در تضاد بودهاند، همکاری نکرده و دعوتهای متعدد برای تدریس در دانشگاه، داوری جشنوارهها و حضور در رسانههای رسمی را نپذیرفته است.
با وجود محدودیتها، تهماسبی در تلاش است تا خوانندگان زنِ موسیقیدان را تربیت کند؛ زنانی که اگر روزی امکان اجرا برایشان فراهم شود، با دانش و توانایی کافی در صحنه حاضر شوند.
نگاه منتقدانه به وضعیت موسیقی امروز ایران
تهماسبی نسبت به وضعیت فعلی موسیقی ایرانی، بهویژه موسیقی دستگاهی، نگرانیهایی دارد. او معتقد است که موسیقی ایرانی در دهههای اخیر افت کیفی داشته و با رفتن بزرگانی چون محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و پرویز مشکاتیان، به نوعی در بنبست قرار گرفته است. با این حال، تأکید میکند که هر نسلی زبان خود را دارد و نباید با ژانرهای نو مانند پاپ مبارزه کرد، بلکه باید کیفیت را در همه سبکها حفظ کرد.
از نظر او، موسیقی دستگاهی، ردیفی، کلاسیک و سنتی ایرانی، ستون فقرات موسیقی ایران است و باید همچون یک میراث فرهنگی از آن حمایت شود—حتی با کمکهای دولتی یا سوبسید. به عقیده او، این حمایتها حتی اگر ناچیز و همراه با آسیبپذیری باشند، همچنان بهتر از بیتوجهی کامل است.
نوآوری، آری؛ اما نه به هر قیمت
تهماسبی با اینکه خلاقیت را ارزشمند میداند، بر این باور است که نوآوری نباید صرفاً برای متفاوت بودن صورت گیرد. او برخی هنرمندان معاصر را مثال میزند که با وجود استعداد فراوان، در مسیر «نوآوری» به بیراهه رفتهاند و کیفیت آثارشان کاهش یافته است. به اعتقاد او، حتی هنرمندانی مانند حسین علیزاده، با وجود خلاقیت ذاتی، گاهی بیش از حد از بستر اصلی موسیقی ایرانی فاصله گرفتهاند.
کیفیت آموزش، دغدغه اصلی موسیقی امروز
اگرچه تعداد هنرجویان موسیقی ایرانی نسبت به گذشته بیشتر شده، تهماسبی معتقد است که کیفیت آموزش، اندیشه موسیقایی، و درک عمیق از موسیقی کاهش یافته است. بسیاری از نوازندگان جوان از نظر فنی توانمندند، اما از نظر تفکر و نگاه هنری با چالشهایی روبهرو هستند. با این حال، او امیدوار است که در آینده، صداهای تازه و جریانهای جدیدی از دل این نسل عاشق بیرون بیاید—هرچند زمان و چگونگی آن مشخص نیست.
تصنیف؛ پلی میان مردم و موسیقی فاخر
یکی دیگر از نقدهای تهماسبی، به وضعیت تصنیفسازی پس از انقلاب برمیگردد. او معتقد است که به دلیل کنار گذاشته شدن ترانهسراها، روند تصنیفسازی به سمتی رفت که شعرهای کلاسیکی مانند مولانا و حافظ، به جای ملودی، مبنای ساخت تصنیف شدند. این امر باعث شد بسیاری از تصنیفها با زمانه همراه نباشند و نتوانند در حافظه جمعی مردم جای بگیرند. تهماسبی بر اهمیت ساخت تصنیف ملی و مردمی تأکید میکند؛ تصنیفی که با ملودی آغاز شود و شاعر بر اساس آن شعر بسراید—نه برعکس.