گلفام خیام، آهنگساز، نوازنده و پژوهشگر موسیقی، مسیر هنری خود را بر پایهی جستوجوی مداوم برای کشف «نَفَس حقیقی» شکل داده است؛ مفهومی که از نگاه او، ریشهی تمام فعالیتهایش را تشکیل میدهد و به نوعی شناسنامهی هنریاش محسوب میشود. این جستوجو، خیام را به سوی کاوشی عمیق در موسیقی اقوام ایرانی و تلاش برای پیوند آن با زبان موسیقی معاصر سوق داده است.
میان منطق و احساس: مسیر بازگشت به ریشهها
خیام در فرآیند خلق آثارش، ترکیبی از نظم، تکنیک، و شم درونی را به کار میگیرد. او باور دارد که احساس، برخلاف منطق، هیچگاه اشتباه نمیکند. همین نگاه باعث شد زمانی که در ژنو زندگی میکرد، تصمیم بگیرد به ایران بازگردد—با وجود اینکه از نظر حرفهای و مالی، این تصمیم منطقی به نظر نمیرسید. اما برای او، حضور فیزیکی در ایران بخشی از روند واقعی خلق اثر بود و نمیشد از راه دور، دغدغهی موسیقی اقوام را زیست.
حرکت پلهپله در صحنهی بینالمللی
برخلاف تصوری که گاه از موفقیت یکباره وجود دارد، گلفام خیام مسیر بینالمللیاش را «پلهپله» توصیف میکند. اولین اجرای رسمی او پس از فارغالتحصیلی، به شکلگیری همکاریهایی منجر شد که در نهایت به انتشار آلبوم و دعوت به جشنوارهها انجامید. او شرکت در Open Callها و رقابتهای بینالمللی آهنگسازی را از مهمترین راههای معرفی کار به جهان میداند و تأکید دارد که نباید از نادیده گرفته شدن ترسید. از نظر او، آنچه اهمیت دارد، داشتن حرفی منحصربهفرد برای گفتن است—نه صرفاً موقعیت جغرافیایی.
گنجی به نام موسیقی اقوام
گلفام خیام، موسیقی اقوام ایران را گنجی پنهان میداند که برای بهرهبرداری از آن باید جستوجو و کنجکاوی کرد. شنیدن اجرای قیچک از خداداد شکلزهی نقطهی عطفی در مسیر او بود—تجربهای که نگاهش را نسبت به موسیقی اقوام دگرگون کرد. او اصالت نوازندگان محلی را الگویی الهامبخش میداند و آن را در مرکز پژوهشها و اجراهای خود قرار داده است.
دایرهی لغات تازه: پروژهای میانفرهنگی
یکی از پروژههای بلندمدت خیام، که در دانشگاه ژنو آغاز شده، تمرکز بر انتقال تکنیکهای سازهای قومی به سازهای کلاسیک غربی است. هدف این پروژه، ترجمهی رپرتوار شفاهی موسیقی اقوام به زبانی است که نوازندگان غربی بتوانند آن را اجرا کنند—بدون تحریف اصالت آن. به گفتهی خیام، موسیقی اقوام نیازی به تغییر ندارد؛ بلکه باید با حفظ روح آن، پلی میان فرهنگها ساخت. او برای این منظور، سازهایی مانند تنبور را تمرین کرده و تمرکز خاصی بر موسیقی بلوچستان، کردستان و خراسان شمالی دارد. همچنین در پروژهی آموزشی Guitar by Masters نیز فعالیت دارد که به نگارش قطعات آموزشی بر پایهی موسیقی اقوام برای گیتار کلاسیک میپردازد.
گیتار؛ امتداد تن و جان
گیتار برای گلفام خیام صرفاً یک ساز نیست، بلکه «عضوی از بدن» اوست. او از کودکی با این ساز بزرگ شده و به توانایی آن در تعامل با فرهنگها و فضاهای مختلف باور دارد. تلاش برای انتقال تکنیکهایی نظیر دراب ستار روی گیتار، جرقهی آغاز پروژههای پژوهشی او در زمینهی ترجمهی تکنیکهای موسیقی ایرانی به زبان گیتار بود. او معتقد است گیتار میتواند رنگهای صوتی گستردهای خلق کند و بستر مناسبی برای تجربههای میانفرهنگی است.
میان آهنگسازی و بداهه: مسیرهای موازی
در آثار خیام، رابطهی میان آهنگسازی و Improvisation جایگاه ویژهای دارد. او علاقهمند است که موسیقی نوشته شده، حال و هوایی بداههگونه داشته باشد. در بسیاری از آثارش، بخشهای مشخص نوشتهشده در کنار فضاهایی برای بداههنوازی وجود دارد. او تجربهی ضبط بداهههایی مانند آنچه در آلبوم «راوی» انجام داده را «اعجازآمیز» میداند. به باور او، بداههنوازی ظرفیت عمیقی برای بیان احساسات و سیر طبیعی ایدهها دارد که گاهی در آهنگسازی کلاسیک محدود میشود. او یک آلبوم کاملاً بداهه با هالهی سیفیزاده نیز ضبط کرده و به دنبال ناشری برای انتشار آن است.
پروژههای در دست اجرا
در کنار فعالیتهای پژوهشی و تدریس، خیام چندین پروژهی اجرایی در دست تولید دارد. از جمله مجموعهی ارکسترال «هفت شهر عشق» برای ارکستر زهی، کنسرتو برای ویولا و ارکستر سمفونیک، و اجرای Solo Guitar در جشنوارههایی همچون Biennale Musica di Venezia. یکی از قطعات قابلتوجه او «آینهی باران» است که در دوران همهگیری کرونا خلق شده و به هما ضرابی، که خانههای تاریخی کاشان را احیا کرده، تقدیم شده است.
مادرانههای موسیقایی
حضور دو فرزند در زندگی گلفام خیام، تاثیر عمیقی بر روند شخصی و هنری او گذاشته است. او میگوید مادر شدن، او را به خود واقعیاش نزدیکتر کرده و حواس تازهای به وجودش افزوده است. محدود شدن زمان باعث شده تمرکز و نظم بیشتری در کارش ایجاد شود. او این عشق عمیق را وارد موسیقیاش کرده و آن را بخشی از صدای تازهاش میداند.