رضا کولغانی، خواننده گروه «داماهی»، یکی از چهرههای شاخص موسیقی جنوب ایران است؛ هنرمندی که در دل فرهنگ بومی زاده شد، با ریشههای آن بالید و تلاش کرد صدای سرزمینش را به گوشهای بیشتری برساند—حتی اگر این مسیر، پر از چالش و ناهمواری باشد.
ریشهها؛ از منصفی تا عبداللهی
رضا کولغانی، از همان نوجوانی تحت تأثیر فضای موسیقی جنوب قرار گرفت. نامهایی چون ابراهیم منصفی، علیخان حبیبزاده، ابراهیم شهدوستی، نصرک، و حسین قدسینژاد، در شکلگیری ذوق هنری او نقش مهمی ایفا کردهاند. اما بیتردید، تأثیرگذارترین چهره برای او، ناصر عبداللهی است؛ کسی که به گفته کولغانی، نهتنها بندرعباس را به نقشه موسیقی ایران معرفی کرد، بلکه راه را برای نسلهای بعدی باز کرد تا خود را در صحنه موسیقی مطرح کنند.
داماهی؛ تلفیقی از اصالت و تجربه
گروه داماهی از سال ۲۰۱۴ آغاز به کار کرد و حالا بیش از یک دهه از فعالیت آن میگذرد. کولغانی بهعنوان خواننده اصلی این گروه، در تولید دو آلبوم با مجموع ۲۶ قطعه و چند تکآهنگ حضور داشته است. در حال حاضر، او بهطور همزمان بر روی آلبوم سوم داماهی و پروژه مستقل خود با همکاری امیر دارابی کار میکند.
سانسور، مجوز و تجربههای تلخ
رضا نگاهی صریح و منتقدانه به فرآیند دریافت مجوز و فضای سانسورشده موسیقی ایران دارد. به گفته او، گرفتن مجوز بزرگترین اشتباه حرفهایاش بوده است؛ چرا که پس از آن، ناچار به اعمال تغییرات ظاهری و محتوایی شد تا بتواند فعالیت کند—تغییراتی که بهزعم خودش، از هویت هنریاش کاست.
او همچنین به تجربه همکاری با تهیهکنندهای اشاره میکند که هرچند دخالت مستقیم در روند تولید نداشته، اما نتوانسته مانع سانسور شود و در نهایت بازده مالی چندانی هم حاصل نشده است. با این حال، کولغانی تأکید میکند که هرگز حاضر نیست با تهیهکنندگانی همکاری کند که به اثر هنری بهعنوان پروژهای سفارشی نگاه میکنند.
نقد نگاه مرکزگرا؛ جنوب بهمثابه سوژهی توریستی
از نگاه کولغانی، یکی از آسیبهای اصلی در فضای موسیقی ایران، نگاه مرکزگرا و فصلی به فرهنگهای بومی—خصوصاً جنوب—است. او میگوید بسیاری از هنرمندان برای دیدهشدن ناچارند به تهران مهاجرت کنند، جایی که موسیقی محلی بهنوعی سادهسازی یا تلطیف میشود تا با ذائقه مخاطب مرکزنشین هماهنگ باشد.
به باور او، استفاده ابزاری از لهجه و گویش جنوبی در آثار موسیقی پاپ تنها بر جذابیت لحظهای تمرکز دارد و چیزی از عمق و غنای فرهنگی منطقه را منتقل نمیکند.
غم، ترند غالب موسیقی ایران
رضا کولغانی همچنین از ترند بودن غم و بدبختی در موسیقی ایران گلایه دارد. به نظر او، جامعه بهسوی شنیدن و تکرار لالاییهای پر از ناامیدی کشیده شده و این رویه بیشتر از آنکه حاصل ذوق موسیقایی باشد، به وضعیت روانی و اجتماعی جامعه بازمیگردد. او این جریان را نه صرفاً سلیقهای، بلکه در مواردی حتی “سیاستی فرهنگی” میداند.
امروز؛ استقلال، تجربه و امید
کولغانی حالا بیشتر از گذشته بر استقلال هنری تأکید دارد. از اجراهای خصوصی تا فعالیتهای گردشگری در جنوب، او تلاش میکند بدون وابستگی به نهادها یا تهیهکنندگان، مسیر خود را برود. در کنار همه اینها، امید دارد بتواند در آینده با هنرمندان زن نیز همکاری کند—امری که در فضای کنونی موسیقی ایران با محدودیتهای زیادی مواجه است.
او از تمام کسانی که در این سالها یا نقدش کردند یا حمایت، سپاسگزار است و میگوید بدون آنها شاید این مسیر را ادامه نمیداد. و اگرچه اشتباهاتی را میپذیرد، اما معتقد است همهی آنها بخشی از تجربهای هستند که برای شکلگیری صدای امروز او ضروری بودهاند.